وبلاگ شهیدان / خاطرات / پیام شهدا / زندگینامه / وصیت نامه /

وصیت نامه / الهی نامه / زندگینامه / پیام شهدا / عملیات ها / عکس های شهدا/یاد و خاطره شهدا/۸ سال دفاع مقدس / پیام شهدا

وبلاگ شهیدان / خاطرات / پیام شهدا / زندگینامه / وصیت نامه /

وصیت نامه / الهی نامه / زندگینامه / پیام شهدا / عملیات ها / عکس های شهدا/یاد و خاطره شهدا/۸ سال دفاع مقدس / پیام شهدا

وصیت نامه شهید محمدرضا مهر پاک

 

وصیت نامه شهید محمّدرضا مهر پاک

بسم الله الرحمن الرحیم

می خواهم خامه قلم را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را به این سینه سفید منقش کنم امّا قلم را توانایی این کار نیست،کاغذ را تحمل این نقش نیست.می خواهم امواج خروشان احساس را به مهار(عقل)در زندان تن محبوس کنم.امّا عقل را توان به بند کشیدن دل نیست.تن را قدرت نگهداشتن روح نیست.چشمانم را می بندم می خواهم تصویری از آن جمال رعنای یار را در ذهن تصوّر کنم.

امّا تصویر آن جمال زیبا را کسی قادر به تصوّر نیست.می خواهم مرغ اندیشه را از پرواز در آسمان سرخ رنگ عشق باز دارم امّا او را هیچ قیدی قادر به مقیّد ساختن نیست.

این آسمان خونین را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست.قلم را دوباره به چرخش وا می دارم.امواج خیره سر احساس به ساحل اطمینان هجوم می آورند آن یار رعنا تمام قد عشق را به تماشا ایستاده است.

مرغ اندیشه به پرواز خویش ادامه می دهد کاغذ از سیاهی قلم نقش می پذیرد دل زبان گشوده که:ای نازنین دلبر تو مرا همچو شبنم صبحگاهی پاک خواسته بودی و من روسیاه از نوک پا تا فرق سر به گناه آلوده گشتیم.پس مرا ببخش.

ای دوست،تو از من خواسته بودی به عهد وفا کنم و به سویت بشتابم و من همان شاکر نادانی هستم پس مرا ببخش.ولی بدان من نیز روزی پاک بودم قلبم هنوز از زنگار پاک بود.چشمانم هنوز بر رخی نگاه نکرده بود.دستانم هنوز به ناپاکی آلوده نشده بود.

وجودم پاک بود،عقلم پاک بود،(آه ای زیبای زیبایان)چه کنم نفس بر من غالب شد و تو خود حال مرا می بینی،شیطان را به دوستــی برگزیدم و تو روزگــارم را می بینی ولـــی هرگــز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده ام،هرگز از روی عمد بر خلاف دوستی ام عمل نکرده ام.هرگز!

خود می دانی حتّی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود فکر تو آن را تلخ می کرد که هرگز گناه لذّت نداشته است خود می دانی همواره پشیمان بوده ام ولی چه کنم که وجود کثیفم را شیطان مسلّط شده است.

هر گاه خواسته بود سیلی به رخ شیطان زنم این نفس جلویم را گرفته بود.آری خود می دانی روزگاری پاکترین

و صادق ترین بودم.شبها به لبخندی می خوابیدم و صبح ها به لبخندی دیگر بیدار می شدم شب و روزم با تو می گذشت و حالا،رانده از هر جا،مانده از هر چیز،پشیمان از هر کار به درگاهت آمده ام،می گفتند تو به این سرزمین آشنایی.در اینجا دوستان زیادی داری.می گفتند به اینجا نظری داری و من سر از پا نشناخته به اینجا آمده ام شتاب داشتم تا به اینجا برسم.

پا برهنه،جامه دریده،چشم گریان،با تنی ریش به اینجا رسیده ام.چشمانم کم سو گشته اند،پاهایم مجروح است.دلم پریشان است،آیا تو مرا خواهی پذیرفت؟آیا برای دیدنت حالی جز این می خواهی؟آیا برای وصالت مهریه ای بالاتر از این خواستاری؟پس کی بر من ناتوان نظر خواهی افکند.

پس کی مرا خواهی پذیرفت.همه خوبانت را قبول کرده ای و من بیچاره بر درگهت نشسته ام که چه کنی.آیا وقتی خونی در بدنم در جریان است روحی در تنم باقی است ،تو مرا می پذیری حاشا و کلا ! تا دستانم می جنبد،قلبم می تپد تو مرا هرگز قبول نخواهی کرد؟

پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید،ای نامردان جاهل مرا بکشید،ای خون فوران کن،ای تن پاره شو،ای چشم کور شو،بگذار دستانم بکشند،پاهایم قطع شود مغزم پریشان شود،مگر تو این را نمی خواهی،مگر تو این را قبول نمی کنی؛پس تو می گویی چه کنم؟

بهای دیدنت را این جان ناقابل قرار داده ای،پس ای خصم مرا بکش.به درگهت انتظار تلخ است،برای وصالت صبر نتوان کرد مرا در انتظار مگذار،هر کس خواسته است به شیطان پشت پا بزند،هر کس می خواهد راه میان بر را انتخاب کند.

هر کس خواسته است با تو دمساز شود هر کس خواسته است با تو هم سخن شود به اینجا شتافته است و من از آنها تبعیت کرده ام.آیا مرا هم قبول خواهی کرد؟

هیچ کس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند.احدی چشم بی روحم دوخت گریه نکند.این تن جز قفس نیست که این پوست واستخوان بیش نیست.این بدن پوسته صدفی بیش نیست،مرواریدش را تقدیم یارکرده ام

و حقش هم همین است.

بر من قبری نسازید،مرا از یادها ببرید،من نبودم،منی وجود نداشتـه است می خواهم همه جز او مرا از یاد ببرند

می خـواهم تنها باشم و شما مرا از این تنهایی باز نداریــد،هر کس می خواهد بهترین راه را انتخاب کند باید

 بیشترین بهاء را بدهد من نیز چنین کرده ام.پس مرا بر این ناراحت نشوید که بسیار سود برده ام.

پدر جان از شما می خواهم در مسجد بعد از نماز حتماً طول عمر امام را از خدا بخواهید و پیروزی لشکریان اسلام را خواستار شوید و اگر توانستید به یاد رزمندگـان و امام زمان(عج)و پیروزی نهایی اسلام بعد از نماز(امن یجیب)بخوانید.

ملّت عزیز ایران از امام امّت پیرویکنید که صلاح و پیروزی و رستگاری ما در این است.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی،تو را به جان مهدی خمینی را نگه دار

 

وصیت نامه شهید محمود دولتی

وصیت نامه شهید محمود دولتی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«و به نستعین و هو خیر ناصر و معین»

«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و من هم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»

ضمن اظهار عبودیت به پیشگاه ربوبیّت و دعا جهت تعجیل در ظهور حضرت بقیه الله الاعظم و طول عمر رهبر عظیم الشأن انقلاب و پیروزی اسلام و مسلمین از درگاه احدیت،اینجانب محمود دولتی وصیتنامه ای بدین شرح ارائه می دارم امیدوارم که خانواده خویش و برادران حزب اللهی  و مقلّدان امام به آن جامة عمل بپوشانند لازم است که مقدّمتاً حضور شما معروض بدارم که اسلام و قرآن چنانچه خداوند وعده داده است تا ابد پیروز خواهد ماند و نگهدار آن خداوند می باشد که«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»و همانطوریکه می بینید از اوّل ظهور اسلام تا حال افراد و گروه هایی خواسته اند تا بر پیکر این دین ضربه بزنند ولی خود آنها محو و نابود گشته اند.

«یریدون لیطفوا نور الله بافواهم و انفسهم و الله متم نوره و لو کره المشرکون»

بنا به مثل معروف که می گوید:

چراغـی را که ایزد بر افـــروزد             هر آنکس پف کنـد ریشش بسوزد

و یکی از دلایل مهم جهت پایدار ماندن اسلام فداکاریها و جانبازی های سرداران و سربازان اسلام است که تا آخرین قطرة خون خود مقاومت کرده عاقبت خون خویش را به پای اسلام ریختند و چنانچه اسلام بر اثر این شهید دادنها زنده مانده است و چنانچه امام حسین(ع)می فرماید:

«ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی»

اکنون من به پیروی از خط سرخ آل محمد و علی(ع)این راه پر پیچ و خم را به رهبری امام خود می پیمایم و خوب می دانم که در این راه نقص عضو و اسارت و مردن(شهادت)وجود دارد ولی من این عوامل را جلو چشم خود دیده و با چشم باز این راه را ادامه می دهم باشد که با مرگ من اسلام زنده بماند و چون من در زندگیم هیچ خدمتی به اسلام نکرده ام شاید مرگم برای اسلام عزیز خدمتی بنماید و نیز هدف ما پیروزی اسلام است و من از خدا می خواهم در این راه برای من هر چه را مصلحت دانست عطا بفرماید.

«اللهم وفقنا لما تحب و تر ضاه»وهر چه را که خداوند برایم صلاح دانست و رضایت داشت به آن راضی می باشم.که:«الهی رضا به رضائک و تسلیماً لامرک»بالاخره این حرفها که ذکر شد خلاصه و بعضی از معتقدات من می باشد.

اکنون پدر و مادر و خواهران و برادران من بدانید که تنها راه رهایی و پیوستن به انبیاء و اوصیاء همین راه می باشد پس پشتیبان ولایت فقیه باشید و نیز در این راه از هیچ چیز دریغ ننمائید و اگر شهید شدم بدانید که سعادت داشته ام پس شکر خدا را بجا بیاورید که فرزندی که بزرگ کرده اید به حد اعلی رسیده است و هیچگاه گریه و ناله نکنید که دشمن با حرکات شما شاد خواهد شد.

امیدوارم با دیدن جسد من دست بر آسمان بر افراشته و از خدا بخواهید که قربانی شما را در راه خویش قبول بنماید در این حال من هم شما را در روز قیامت شفاعت خواهم کرد و هیچگاه وارد بهشت نخواهم شد تا اینکه شما هم همراه من بیائید و برادرانم که حتماً آرزوهایی در مورد من داشته اید شما هم در آن حال اسلحة مرا برداشته و لباس رزم بپوشید و از خون شهیدان پاسداری کنید و با رزم خویش پیام شهداء را به جهانیان برسانید.

و خواهرانم امیدوارم که شما در این حال مثل حضرت زینب(س)باشید و بزرگترین کاری که می توانید بکنید این است که فرزندانتان را چنان پرورش دهید که وقتی بزرگ شدند رهرو شهداء و حضرت علی اکبر باشند و همچنین از همة شما می خواهم که در حق خودتان مرا حلال نمایید مخصوصاً مادر عزیزم،از تو می خواهم که شیر پاکت را بر من حلال کنید تا بیشتر مورد لطف و رحمت الهی واقع شوم.

برادران(سپاهی)پاسدار،حزب اللهی و اهالی مسجد و پایگاه مقاومت و هیئت که شما هم واقعاً زبان گویای اسلام و بازوان و مقلّدان امام و رهرو ائمةاطهار(ع)هستید و در آن خط محکم و استوارتر باشید که حق همین راه می باشد و سعی کنید که در مقابل دشمن حالت تدافعی داشته باشید و احکام اسلام و اخلاق اسلامی را در همه حال رعایت کنید و همیشه پشتیبان روحانیّت در خط امام،قشری که رهبری جامعه انقلابی و اسلامی را تاکنون بعهده داشته و از عهدة همه گونه امتحانات الهی بر آمده اند باشید تا با این راه دشمن نتواند هچگونه ضربه ای به دامن اسلام و امام بزرگوارمان برساند.

در آخر از خداوند منّان تعجیل در ظهور حضرت مهدی(عج)و طول عمر امام عزیز و پیروزی رزمندگان و نیت خالص و ایمان کامل را تؤام با عمل خواهانم و در ضمن همانطوریکه بار ها به برادران توصیه کرده ام در مورد کلاسهای قرآن و عزاداریهای حسینی جدّی باشیدکه این اعمال است که موجب ایجاد انقلاب و دگرگونیهای فردی واجتماعی گردیده است و هیچگاه دعای کمیل ونماز وحدت بخش و دشمن شکن جمعه را ترک نکنید

و امیدوارم مرا هم در این مجالس الهی از یاد نبرید و از همة شما التماس دعا دارم.

                                                                              به امید پیروزی اسلام و زیارت کربلا

اگر شهید شدم و جنازه ام رسید حتماً در وادی رحمت(گلزار شهداء)مرا دفن کنید در غیر این صورت راضی نیستم و این را هم بگویم که من راضی نیستم که زیاد مراسم و برنامه در فقدان من اجراء نمائید و آرزو دارم که گمنام باشم و در آن صورت افتخار می کنم.

          والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

      حقیر و جان نثار اسلام        پاسدار محمود دولتی